داستانک رمضان/سنگر تشنه

ساخت وبلاگ

سوت خمپاره را که شنید روی زمین دراز کشید و همین طور که لقمه در دهانش بود با لحن طنزآلود هميشگي اش گفت: "بی شرفا نمی ذارن آدم یه لقمه افطار کوفت بکنه".

از ظهر آتش توپخانه دشمن بالا گرفته بود و انگار از آسمان جهنم می بارید. 
برخاست و دوان دوان رفت تا گالن را از تانکر آب پر کند و ببرد توی سنگر تا بچه ها افطار کنند. به مقابل تانکر که رسید دوباره سوت خمپاره و انفجار و دراز کشیدن روی زمین.
هر طور بود گالن را پر کرد و دوید به سمت سنگر. سنگری که دیگر نبود. روی سر رزمنده های تشنه و روزه دار خراب شده بود. يک عالم غصه آوار شد روي سرش.

 

*به ياد شهداي عمليت رمضان/تيرماه1361

کتابخانه عمومی ولایت اسلام آباد غرب...
ما را در سایت کتابخانه عمومی ولایت اسلام آباد غرب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : velayatlibraryo بازدید : 18 تاريخ : يکشنبه 28 شهريور 1395 ساعت: 13:40